قو
قوها پرندگان زیبا و از مخلوقات خارقالعاده خداوند هستند. در افسانههای قدیمی آمده که قوی گنگ در طول عمر هیچ صدایی تولید نمیکند و تنها در نزدیکی لحظات مرگ، به گوشهای دنج پناه برده و آوازی زیبا به عنوان اختتامیه عمر خود میخواند که با اتمام آواز جانش را از دست میدهد. هنوز کسی به درستی نمیداند که آیا قوها واقعا آخرین لحظههای زندگی خود را تشخیص میدهند یا خیر اما افسانهها و تعاریف نمادین در مورد این جانداران زیبا هم چنان در فرهنگهای مختلف پابرجاست.
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها
نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در ان گوشه چندان غزل
خواند ان شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر انند که این مرغ
زیبا
کجا عاشقی کرد انجا بمیرد
شب مرگ از بیم جان انجا شتابد
که
از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که
قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز اغوش دریا بر امد
شبی هم در اغوش دریا
بمیرد
تو دریای من بودی اغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد